ایده های کسب و کار جدید یکی از بخشهای چالشانگیز کارآفرینی است. شما نمیتوانید از آن عبور کنید – همه چیز با یک ایده شروع میشود.
من روانشناس نیستم، اما در طی پنج سال گذشته، وقت قابلتوجهی برای برنامهریزی، تعیین استراتژی و رشد شرکت خودم، صرف کردهام؛ بنابراین چیزهایی در مورد آنچه در ذهن شما است میدانم.
برای تعیین اینکه آیا شما به موفقیت در کسبوکارتان هدایت میشوید یا به سمت شکست، یک راهحل ساده چهار مرحلهای در ارائه شده است.
چطور ایده های کسب و کار جدید سودآورتان را بیابید.
قبل از اینکه جلوتر برویم، خواهشی دارم و از شما میخواهم: بد شروع نکنید، بسیار خوب؟
حتماً بخوانید: مشاغل کماسترس ؛ پیشنهاد ۲۵ شغل کمتنش
اکثر افراد وقتی زمان شروع ایدههای کسب و کار فرا میرسد، واقعاً عجیبوغریب و مضطرب میشوند. بسیاری از افراد ایدههای طوفان فکری را دوست دارند، اما هرگز نمیتوانند ایدهای را بیابند که برای اجرای آن بهاندازه کافی علاقه داشته باشند. یا اغلب، فکر میکنند که برای اجرا «بهاندازه کافی خوب» نیستند. مطمئن نیستم که چرا و چگونه، اما بهمحض اینکه در مورد ایده های کسب و کار جدید بالقوه فکر میکنیم، اکثر ما دچار این مشکل میشویم و باور میکنیم که برای اجرا، «بهاندازه کافی خوب نیستیم».
وقتی بحث توسعه ایده های کسب و کار جدید به میان میآید به نظر میرسد کارآفرینان بالقوه یا مشتاق با دو مشکل بزرگ روبرو هستند:
۱) «ما فکر نمیکنیم که هیچ ایده خوبی داشته باشیم، بنابراین هیچچیزی وجود ندارد که بتوانیم در آن موفق شویم.» این کسی است که همیشه درباره پروژه جدیدی که میخواهد شروع کند به شما میگوید و سپس دو هفته بعد متوجه میشوید که آن را کاملاً رها کرده است.
۲) «ما فکر میکنیم که ایده های کسب و کار جدید بسیار خوب زیادی داریم و بهطور کامل گیج میشویم که کدام یک را باید بهصورت طولانیمدت اجرا کنیم.» این فردی است که همیشه دوازده پروژه را بهطور همزمان در نظر میگیرد که همگی در مراحل مختلف پیشرفت هستند و هیچ یک واقعاً خوب پیش نمیروند.
درحالیکه به نظر میرسد اینها مخالف مفاهیم باشند، آنها اغلب ما را در یک معضل قرار میدهند: شروع نیمه و درنهایت ترک.
بنابراین کجا باید بر زمان و انرژی خود تمرکز کنید؟ چطور متوجه میشوید که آیا ایده شما برای «انجام» بهاندازه کافی خوب است؟
حتماً بخوانید: بیمه بیکاری چیست؟ چطور از بیمه بیکاری استفاده کنیم؟
اول، دو چیز را به یاد داشته باشید:
۱) شما به یک ایده میلیون دلاری نیاز ندارید. بسیار مهم است که این را در ذهن داشته باشید، زیرا بسیار راحت است که در ابتدا، احساس کنید که باید بزرگتر فکر کنید. چیزی که من میخواهم به شما بگویم این است که کمی کوچکتر فکر کنید – حداقل در ابتدا. نکته موردنظر: اگر شما به هنرمندان رزمی رقابتی در سطح بالا نگاه کنید، خواهید دید که حتی تماشاییترین بردها نیز معمولاً نتیجه اصول اولیه در سطح جهانی هستند. حتی در برابر رقابت نخبگان، انجام اصول اولیه برای رسیدن به موفقیت بزرگتر بیشازحد معمول است.
اگر بتوانید همین حالا کارهای ساده را بهخوبی انجام دهید، هنوز هم میتوانید پول زیادی کسب کنید و خودتان را برای موارد پیشرفتهتر آماده کنید.
۲) تمام کسبوکارها – خدمات و محصولات، آنلاین یا آفلاین – پاسخ مستقیم به یک مشکل هستند. هدف از یک کسبوکار یا درواقع تنها دلیل وجود آن، حل یک مشکل است.
شما باید بهطور فعال به اینکه چطور میتوانید مشکلات دیگران را حل کنید فکر کنید. هر روز باید در مورد چیزهایی که شما و افراد اطرافتان با آن درگیر هستید فکر کنید، سپس راههایی برای حل این مشکلات از طریق یک ایده، وسیله، خدمت، یا قطعه نرمافزاری بیابید.
داشتن ایده های کسب و کار جدید نباید چیزی باشد که تنها یک بار در سال و زمانی که به کمی پول بیشتر نیاز دارید برای شما رخ دهد. اگر میخواهید یک کارآفرین باشید، باید نحوه نگاه خود به جهان را اساساً تغییر دهید، همواره به دنبال فرصتهایی برای خدمت به دیگران و کسب درآمد از آن باشید. با این کار، ذهن خلاق شما هرگز از بین نمیرود.
زمانی که میخواهید به ایده های کسب و کار جدید بپردازید سریعاً به این چهار قسمت که در زیر ذکر شده است نگاهی بیندازید:
۱- چیزهایی که در آن خوب هستید (سرگرمیها/مهارتها)
هرکسی چیزی دارد که در آن خوب باشد. مسئله این است که اکثر ما مهارتهای خود را برای تصدیق کسب میکنیم. ما از این واقعیت آگاه نیستیم که دانش و تواناییهایی که در اختیار داریم میتواند برای شخص دیگری بسیار ارزشمند باشد:
ممکن است شما دوزبانه باشید یا بتوانید یک ابزار موسیقی بنوازید.
ممکن است در آشپزی یا ساخت وبسایتها واقعاً خوب باشید.
همه اینها چیزهایی هستند که ممکن است دیگران دوست داشته باشند و بتوانند بهصورت منظم برای خود انجام دهند اما در بسیاری از موارد قادر به انجام آن نیستند.
حتماً بخوانید: تاثیر انتخاب نام دامنه بر سئو سایت
این را درک کنید: زمان تنها چیزی است که همه ما بهصورت مساوی داریم. ما درآمد کسب میکنیم بنابراین میتوانیم به افراد دیگر پول بدهیم که کارها را برای ما انجام دهند تا زمان بیشتری به دست آوریم. این تماماً به زمان برمیگردد.
اگر زمان قابلتوجهی برای یادگیری انجام کاری صرف کردهاید – چه در مدرسه بهعنوان یک شاگرد، یا حتی بهعنوان یک سرگرمی یا فعالیتهای تفریحی – آن زمان ارزش بسیار زیادی دارد. بسیاری از مردم بهجای یادگیری انجام کاری که شما قبلاً انجام دادهاید و یا ماهها یا سالها صرف کاری یکسان کردید، از پرداخت به شما برای انجام سریعتر کاری که آنها میخواهند بسیار خوشنود خواهند شد. شما میتوانید نحوه انجام کار را به دیگران نیز آموزش دهید. یا اگر نمیخواهید آن را آموزش دهید، میتوانید بهسادگی از این مهارت برای ارائه یک خدمت و انجام کار برای آنها استفاده کنید.
۲- چیزهایی که برای کار انجام دادهاید
هشدار مهم: مهارتهای «یاد گرفتهشده در محل کار» مکانی عالی هنگام ماهیگیری برای ایده های کسب و کار جدید هستند. اگر تابهحال یک شغل داشتهاید، اثبات این است که شما حداقل یک مهارت یا ایدهای دارید که کسی حاضر است برای آن پول پرداخت کند!
شما هم مانند اکثر مردم، ممکن است فرض کنید که حقوق و دستمزد ساعتی شما ارزش واقعی مهارتهای شما را نشان میدهد، اما در اینجا چیزی وجود دارد: برای یک مهارت، خدمت یا ایده، هیچ ارزش «واقعی» یا ذاتیای وجود ندارد.
شستن ظروف، بسته به حجم کلی ظروفی که تمیز میکنید، میتواند یک مهارت با دستمزد کم در ساعتی یا یک مهارت با دستمزد زیاد در ساعتی باشد.
ایجاد یک اپلیکیشن موبایل برای کارفرمایتان میتواند یکی از صدها چیز دیگری باشد که هرسال بهعنوان بخشی از حقوق چند میلیونی در سال خود انجام دهید.
یا همان اپلیکیشن موبایل میتواند یک پروژه چند میلیونی باشد که در زمان آزاد خود انجام دهید و درعینحال درآمد کار خود را نیز داشته باشید.
حتماً بخوانید: ۱۹ نمونه سوال زیرکانه که در مصاحبه شغلی از شما میپرسند
حقوق شما ارزش واقعی را نشان نمیدهد؛ این تنها برآورد کارفرمایان شما در مورد میزانی که میتوانند بعد از محاسبه تمام هزینههایشان به شما بپردازند و درآمد مناسبی داشته باشند را نشان میدهد. اگر یک رئیس داشته باشید، بهاندازه زحمت و زمانتان درآمد نخواهید داشت. بلکه به میزان دوره زمانی درآمد دارید.
آیا میتوانید در مورد حقوق خود مذاکره کنید؟ مسلماً؛ اما حتی در بالاترین سطح مذاکرات، بسیار بعید است که از یک شرکت بهاندازهای که از آن تخصص در خارج از شرکت و در کسبوکار خود درآمد داشته باشید، درآمد کسب کنید. مهارتهایی که در طول سفر به دست میآورید، متعلق به شما است و میتوانید همانطور که میخواهید و با همان هزینهای که میخواهید از آن بهره ببرید. حالا شما تنها باید مشخص کنید که مهارتهای کاری شما قابل بهرهبرداری هستند، توسعه ایده های کسب و کار جدید خود را شروع کنید و سپس به دنبال مشتریان خود و بازاریابی برای آن باشید.
3- چیزهایی که مردم از شما میخواهند.
علاوه بر مقدار زمان قابل ملاحظهای که در مدرسه صرف شده است، فکر میکنم یکی از بزرگترین پیچیدگیها برای من در مورد شغل پزشکی میتواند سؤالات بیامانی باشد که افراد بهجای تنظیم یک قرار ملاقات برای بررسی درست آن توسط یک پزشک متخصص به دنبال پاسخی در مورد مشکلات پزشکیای که دارند میگردند.
«یک لحظه وقت دارید؟ میخواستم نظر شما را در مورد این توده در گردنم بدانم.»
«من این درد عجیب را در سینهام داشتم. این تقریباً مثل سوءهاضمه است، اما کمی واضحتر است. من همیشه بعد از خوردن غذاهای تند آن را تجربه میکردم. این چه میتواند باشد؟»
میتوانید با این سؤالات پیش بروید؛ اما این کار چگونه با بسیاری از کسب و کارها انجام میشود. برای مثال، اگر شما یک دوست وکیل داشته باشید، ممکن است برای او پیامی با مضمون زیر بفرستید، «آیا ممکن است برای قبضهای پرداختنشده پارکینگ به زندان برویم…»
نکته ا این است که ما به کارشناسان متکی هستیم تا به ما کمک کنند که چیزها را شکل دهیم – و اگر مردم از شما درخواست کمک، مشاوره، یا نظر در یک حوزه خاص کنند، شانس خوبی وجود دارد که دیگران به شما بهعنوان کارشناس یا مرجع این زمینه نگاه میکنند.
شما باید به چیزهایی که دیگران از شما میخواهند بیشتر توجه داشته باشید. اگر کسی از شما بخواهد که به وی در کاری کمک کنید، ذهن شما باید بلافاصله شروع به ارزیابی کند که آیا این چیزی است که میتواند سودآور باشد یا نه.
اجازه دهید مغز سرمایه پنهان خود را به کار بیندازد! آیا دوستانی دارید که همیشه از شما توصیههایی در مورد رژیم میخواهند؟ اما در مورد افرادی که دائماً از بینش شما در روابط خود سؤال میکنند چطور؟ آیا دوستان و خانوادهتان با شما تماس میگیرند که وقتی خارج از شهر هستند از حیوانات خانگیشان مراقبت کنید؟ به چیزهایی توجه کنید که مردم از شما درخواست میکنند؛ سپس درنهایت، برای انجام کارهایی که قبلاً رایگان انجام میدادید پول دریافت میکنید.
برادر همسر من، کالیب، یک شرکت حمل راهاندازی کرد زیرا از اینکه مردم از او میخواستند بارهایشان را مجانی جابجا کند خسته شده بود. او یک کامیون خرید و مردم با این جملات به سراغ او میآمدند: «آیا میتوانی به من کمک کنی مجموعه کتابهای ده هزارتاییام را جابجا کنم؟»«من یکشنبه حرکت میکنم. به نظرت میتوانم کامیونت را قرض بگیرم؟»
کالیب پسر خوبی است، بنابراین معمولاً میگفت بله. چون آنها دوستان او بودند. تا اینکه یک روز، او ایده های کسب و کار جدید را پیدا کرد.
دوست: «کالیب، من به کسی نیاز دارم که به من در حرکت دادن این نیمکت مقطعی سه هزار پوندی کمک کند. آیا میتوانی این آخر هفته با کامیونت به آنجا بروی و کمک کنی؟»
کالیب: «بله هزینه آن هم ۵۰ هزار میشود.»
دوست: «بسیار خوب… عالی! بعداً میبینمت!»
و کاملاً بهاینترتیب، ایده های کسب و کار جدید متولد شد. او به آنچه بازار از او درخواست کرده بود توجه کرد و به مردم آنچه میخواستند را ارائه داد. او شروع کرد به بزرگ و بزرگتر کردن کسبوکار و بعد از مدتی پول آن را برای خرید یک کامیون دیگر استفاده کرد و کار خود را گسترش داد.
اگر مردم از شما چیزی بخواهند، ممکن است ارزش هزینه کردن را داشته باشد!
4- چیزهایی که میخواهید یاد بگیرید.
بعد از گذراندن دوره آموزشی برای مدتی، دومین کسبوکار آزاد من – که بهسرعت در آن به درآمد زیادی رسیدم – یک شرکت طراحی وب به نام Primal Digital بود. حدس بزنید چه شد؟ در ابتدای کار بهسختی چیزی در مورد طراحی وب میدانستم.
این ایده با یک خیال شروع شد. من موفقیتهایی در کسبوکار اولم بهعنوان یک مربی SAT کسب کرده بودم و به دنبال چیزی میگشتم که بتوانم از خانه انجام دهم. من بههیچعنوان یک متخصص نبودم. تنها اصول پایه، بالا آوردن سایت یکصفحهای در WordPress و اطلاعاتی در مورد آن را میدانستم. من وبسایت یکصفحهای شرکت طراحی وب خود را با یک تم بسیار فانتزی تنظیم کردم تا به نظر برسد بسیار بیشتر آنچه واقعاً هست میدانم و شروع به ارسال پستها در بردهای کار فریلنسینگ و چند سایت دیگر کردم. در عرض چند ساعت، من پیشنهادهای کاری با قیمت زیادی را دریافت کردم! چه خبر بود؟
آنچه میخواهم اکنون بر آن تمرکز کنید عدم دانش نسبی من در مورد حوزه هدف است. چطور میتوانستم با این کنار بیایم؟
حتماً بخوانید: تحلیل نقطه سر به سر چیست و چه اهمیتی برای کسب و کارها دارد؟
چند مشتری اول من خوشحال بودند که به من پول میدادند، چون حتی با وجود اینکه من یک متخصص در سطح جهانی نبودم، هنوز بیشتر از آنچه که در مورد ساخت یک وبسایت انجام میدادند، میدانستم. به یاد داشته باشید، برای کسی که از کامپیوترها بیشتر از گوگل و فیسبوک استفاده نمیکند، حتی تنظیم یک وبلاگ WordPress پایه هم چیزی در حد یک فرآیند عرفانی است.
من کار خود را با انجام کارهای ساده شروع کردم و همانطور که مهارت من بهبود یافت، میتوانستم خدمات بیشتر و بیشتری ارائه دهم. من اساساً خودم را مجبور کردم تا چگونگی ایجاد وبسایتها را یاد بگیرم.
شما میتوانید همین کار را بهآسانی انجام دهید. مهارت یا ایدهای را بیابید که در آن مبتدی هستید اما میخواهید در آن واقعاً حرفهای شوید. سپس بهتدریج این مجموعه مهارت را بهبود دهید و مشتریانی پیدا کنید که به شما برای انجام آن هزینه پرداخت کنند؛ مانند این است که به خودتان پول بدهید تا برای چیزی که به آن علاقه دارید، به مدرسه بروید. شما مجبور نیستید بهعنوان یک متخصص شروع کنید. اگر این کار را قبلاً انجام ندادهاید مشکلی نیست. شما با گذشت زمان بهتر میشوید و میتوانید بهتدریج کسب درآمد داشته باشید.
شروع ایده های کسب و کار جدید یکی از سختترین کارهایی است که میتوانید انجام دهید – و همانطور که برخی از این نمونهها باید نشان دهند، پاسخها اغلب میتوانند کاملاً متضاد باشند؛ اما شما مجبور نیستید بهتنهایی این کار را انجام دهید.
اگر شما هم ایده های کسب و کار جدید برای خود و دیگران دارید آنها را با کاربران به اشتراک بگذارید؟
منبع: entrepreneur