در ابتدا مختصرا به شرح فرایند STP خواهیم پرداخت. STP مخفف سه کلمه Segmentation ،Targeting و Positioning است که بخشبندی، انتخاب بازار هدف و جایگاه سازی در بازار معنی میشوند.
در این فرآیند، ابتدا بازار تقسیم بندی میشود که به آن بخش بندی بازار میگویند. سپس به انتخاب یک یا چند بخش از میان بخشبندیهای انجام شده پرداخته میشود. این موضوع که چگونه بخش مورد نظر از میان بخشبندی انجام شده انتخاب میگردد، موضوع بحث هدفگذاری است.
در مرحله بعد این موضوع مطرح میشود که چگونه در میان بخش انتخاب شده فعالیت نمایید و جایگاه خود را در ذهن مشتری چگونه تعیین نمایید؛ که به آن جایگاه سازی میگویند. جایگاهسازی به این معنی است که تعیین کنیم جایگاه شرکت در ذهن مشتریان نسبت به رقبا چیست؟ از این رو، شرکت باید با انجام دادن اقداماتی، موقعیت خود را در ذهن مشتریان تعیین نماید. به این فرایند در کل STP میگویند.
نقش بازاریابی در برنامه ریزی استراتژیک
از آنجایی که بازاریابی و برنامه ریزی استراتژیک، همپوشانی زیادی دارند، جدا انگاشتن این دو اساسا سادهانگارانه خواهد بود. از این رو و به دلیل اهمیت این موضوع، به تشریح نقش بازاریابی در برنامه ریزی استراتژیک پرداخته میشود. بازاریابی در برنامه ریزی استراتژیک دو نقش اساسی دارد که در ادامه شرح داده میشود.
نخست اینکه در برنامه ریزی استراتژیک، عمدتا استراتژیهای تدوین شده به بیان این موضوع میپردازند که شرکت چگونه به مشتریان خدمات بیشتری ارائه نماید. حال این سؤال مطرح میشود که چه کسی این فلسفه راهنما را در اختیار برنامه ریز استراتژیک گذاشته است؟ اصولا این فلسفه، فلسفهای مربوط به بازاریابی است.
در بازاریابی این بحث مطرح است که سازمان باید به رضایت مشتری برسد، تا از طریق رضایت مشتری به سودآوری دست یابد؛ بنابراین این فلسفه راهنما که استراتژیها باید مشتریمحور باشند، توسط حوزه بازاریابی در اختیار تیم استراتژی قرار داده میشود.
دومین نقشی که بازاریابی در برنامه ریزی استراتژیک دارد، ارائه دادههای لازم برای انجام تحلیل نقاط قوت، ضعف/فرصت، تهدید (SWOT Analysis) است. در تدوین برنامه ریزی استراتژیک، لازم است مراحل تحلیل نقاط قوت، ضعف/فرصت، تهدید طی شود. در این فرآیند، فرصتها و تهدیدهای محیطی و نقاط قوت و ضعف درون سازمانی شناسایی میشوند. سپس از تلاقی نقاط قوت و ضعف درون سازمان، با فرصتها و تهدیدهایی که در محیط وجود دارد، استراتژیهای مورد نظر تدوین میشوند.
از این رو، برای تدوین برنامه ریزی استراتژیک به دادههایی به نام فرصتها و تهدیدهای محیطی، نیاز است. کارکردی که در سازمان میتواند فرصتها و تهدیدهای محیطی را شناسایی نماید و دادههای مورد نیاز را در اختیار برنامهریزان یا مدیران استراتژیک قرار دهد، کارکرد بازاریابی است. این نقشی اساسی که بازاریابی در برنامه ریزی استراتژیک دارد. از این رو نمیتوان بازاریابی را فرایندی مجزا از برنامه ریزی استراتژیک تلقی کرد.
آمیخته بازاریابی (Marketing Mix) چیست؟
در حوزه بازاریابی، در ابتدا استراتژیهای کلی سازمان و استراتژیهای بازاریابی تدوین میشوند. سپس برای اجرای این استراتژیها، نیاز به ابزارهایی وجود دارد که در بازاریابی، به 4P یا چهار P معروفند. نام دیگر این ابزارها، آمیخته بازاریابی است. این چهار P عبارتند از «محصول»، «قیمت»، «توزیع» و «ترفیع» که منظور از آن، فعالیتهای تبلیغاتی و پیشبرد فروش است.
این چهار P، ابزارهایی هستند که با آنها استراتژیهای بازاریابی اجرایی میشود. آنچه مهمتر از تعداد این Pها است، درک مفهوم هر یک میباشد. صاحبنظران مختلف، نظرات متفاوتتری در مورد تعداد اجزای آمیخته بازاریابی ذکر کردهاند که در درجه بعدی اهمیت قرار دارد.
نقش بازاریابی در برنامه ریزی استراتژیک سازمان